<$BlogRSDUrl$>
Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

سام







Friday, December 01, 2006

8 


سام عزیزم سلام.
پسر امروز چهار ماهه شدی. برای خودت مردی شدی.

اون موقع ها که هنوز تو دل من بودی بابایی میگفت پسرمون الان صفر سالشه. فکر کن الان از خیلی ها بزرگتری.
امروز که بیدار شدم دیدم داری با اون دو تا چشمای قشنگت من رو تو خواب نگاه میکنی. دلم ضعف رفت برای اون نگاهت.


پسرکم تو این ماه که گذشت کلی تغییر کردی و رشد کردی. دیگه هر چی که نظرت رو جلب کنه با دست میگیریش. جالبه که تا ازش خسته میشی میندازیش زمین و هر کاری هم بکنیم دیگه حاضر نیستی نگاهش کنی.
از دو تا کتابی که داری خوشت میاد و با دقت به خوندن من گوش میدی و عکسهاش رو نگاه میکنی.
قلت زدن برات انقدر راحت شده که تا میذارمت روی تخت یا زمین در کمترین زمان ممکن برمیگردی.
میدونی بهترین قسمت روز برام وقتی هست که صبح میارمت کنار خودمون تا اولین شیر صبحگاهی رو بخوری؛ و وقتی هست که میام دنبالت و تورو میگیرم تو بغلم و فشارت میدم؛ و شب که تو بغلم با آرامش میخوابی.


دیگه تو وانت میشینی و سعی میکنی قطره های آب رو با دستات بگیری. تا دوش رو میاریم طرفت چشمات رو میبندی انگار میدونی قسمت سخت شامپو زدن موها شروع میشه.
با عروسکهات حرف میزنی و با من و بابایی هم گاهی اختلاط میکنی.
حسابی قلقلکی شدی و حتی وقتی پوشکت رو عوض میکنم حسابی برامون میخندی.

میدونی من به خودم میبالم که همچین پسری دارم. خیلی خوبی. خیلی.


Blog Photos


آرشیو

  • May 2006
  • June 2006
  • July 2006
  • August 2006
  • September 2006
  • November 2006
  • December 2006
  • January 2007
  • February 2007
  • March 2007
  • April 2007
  • May 2007
  • June 2007
  • July 2007
  • August 2007
  • September 2007
  • October 2007
  • November 2007
  • December 2007
  • January 2008
  • February 2008
  • March 2008
  • April 2008
  • May 2008
  • June 2008
  • July 2008
  • August 2008
  • September 2008
  • October 2008
  • November 2008
  • December 2008
  • March 2009
  • April 2009
  • May 2009
  • August 2009
  • September 2009
  • October 2009
  • November 2009
  • January 2010
  • March 2010
  • May 2010
  • January 2011
  • February 2011

  • online